Web Analytics Made Easy - Statcounter

کارگردان سریال «ولایت عشق» و «تنهاترین سردار» در ویژه برنامه «خندوانه» حاضر شد و لحظاتی درباره ساختِ سریال امام رضا(ع) صحبت کرد.

به گزارش قدس آنلاین،  مهدی فخیم‌زاده کارگردان، بازیگر و فیلمنامه‌نویس شناخته شده سینما و تلویزیون در برنامه «خندوانه» حاضر شد. هنرمندی که در دورانِ کرونا فقط به عنوان بازیگر، جلوی دوربینِ «موج اول» رفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او این روزها مشغول نگارش فیلمنامه سینمایی است. یکی از نکاتِ جالبی که خودش در گفت‌وگو با رامبد جوان مطرح کرد ماجرایِ بازی نکردن در دو پروژه «همسر» و «خواستگاری» بود.

فخیم‌زاده دلیلِ بازی نکردن در این دو پروژه را عدم تطابقش با کاراکترها و شخصیت‌های این داستان بود. او گفت: من بیشتر با نقش‌هایی درگیر می‌شوم که به آنها اصطلاحاً «شارژ» گفته می‌شود. شخصیت‌هایی که خبر از آینده نقش می‌دهند. در بسیاری از فیلم‌هایی که خودم کارگردانی کردم، بازی هم داشتم اما حرص ندارم حتماً بازی کنم. اگر نقشی به من بخورد حتماً ایفای نقش می‌کنم اما اگر جایی این هماهنگی میانِ شخصیت من و کاراکتر وجود نداشته باشد درجا به کسی دیگر فکر می‌کنم. 

او خاطرنشان کرد: وقتی سناریو را می‌نویسم همه نقش‌ها را در ذهنم تصویر می‌کنم بدون اینکه به بازیگری فکر کنم. در نتیجه با نقش عجین می‌شوم و ارتباط می‌گیرم. در «خواب و بیدار» هم قرار نبود من بازی کنم اما به نقش مسلط بودم. شبی که قرار شد من بازی کنم هنرپیشه‌هایش هماهنگ نشدند و از آنجایی که با زیر و بم‌های نقش‌ها آشنا بودم خودم آن نقش را بازی کردم. 

«ولایت عشق» چگونه به فخیم‌زاده رسید؟

رامبد جوان در ادامه برنامه واردِ بحث سریال «ولایت عشق» و تجربه کارگردانی مهدی فخیم‌زاده شد. این کارگردان و بازیگر با سابقه سینما و تلویزیون اشاره کرد: «تنهاترین سردار» کار شخص دیگری بود و آن کار نهایتاً به من رسید. اما «ولایت عشق» تکلیف شد. در دوران ریاست آقای لاریجانی در صداوسیما این اتفاق افتاد و آقای حیدریان رئیس سیمافیلم بود. همگان بدانند کارهایی همچون سریال امام رضا(ع)، کارهایی نیست که طرح ببریم و تصویب شود بلکه برای این نوع کارها، مدیران تصمیم می‌گیرند و به نوعی کارگردان را انتخاب می‌کنند. 

وی افزود: دو سال و هفت ماه فیلمبرداری این سریال طول کشید و ۵ سال درگیر «ولایت عشق» بودم. جالب است قبل از این پیشنهاد به من گفتند فلان کتاب را بخوان و من فکر کردم به خاطر تجربه‌ای که در «تنهاترین سردار» داشتم از من خواستند نظرم را بگویم. فهمیدم که می‌خواهند من این سریال را بسازم هرچه کتاب درباره امام رضا(ع) بود، خواندم تا به طرح اولیه برسم. شورایی بود به نام شورای تاریخ و اعضایِ برجسته‌ای داشت. یک بار سناریویی که وقایع تاریخی بود را به شورای تاریخ اسلام ارائه کردم که آنها تأیید کردند و یک بار هم سناریوی درماتیکی نوشتم از شخصیت‌های فرعی و کسانی که جنبه تاریخی ندارند و آن شورای مربوطه تصویب کرد. 

ادامه ماجرا و نگاهی دیگر به فخیم‌زاده و ولایت عشق

سریال ولایت عشق اثر مهدی فخیم‌زاده  تقریباً ۲۲ سال پیش با موضوع زندگی امام رضا(ع) ساخته شد. سریالی که هجرت امام‌رضا(ع) از مدینه به مشهد و توطئه‌های مأمون را- که سرانجام منجر به شهادت این امام بزرگوار شد- روایت می‌کند. موضوع داستان سریال «ولایت عشق» درباره زندگی امام علی بن موسی الرضا(ع) و آوردن ایشان به مرو و دوران سخت نیابت ایشان و شهادتش است. فرخ نعمتی، محمد صادقی، اکبر زنجانپور، داوود رشیدی، فتحعلی اویسی، بیتا فرهی، مریلا زارعی، دانیال حکیمی، بیژن امکانیان، رامبد جوان، لادن طباطبایی، عنایت بخشی، مهدی فخیم زاده و ... از بازیگران اصلی این سریال بودند.

سریال "ولایت عشق" در ۳۰ قسمت تولید شد که ساخت آن دو سال و نیم به طول انجامید و در سال ۱۳۷۹ به روی آنتن رفت. ۱۲ قسمت ابتدایی این مجموعه، درباره مرگ هارون، جنگ دو برادر و خلافت مأمون، ۱۵ قسمت میانی سریال درباره چگونگی تحمیل ولایت‌عهدی مأمون به امام رضا(ع) و ۳ قسمت پایانی درباره حرکت مأمون به سوی بغداد و شهادت امام‌ رضا(ع) است. سریال "ولایت عشق" در محلی فیلمبرداری شده است که پیش از آن برای تهیه سریال "امام علی(ع) " در سال ۱۳۷۱ ساخته شده بود؛ زمینی به مساحت ۶۲ هزار متر مربع و با معماری عربی دوران بعد از اسلام. مجموعه‌های تلویزیونی مانند "تنهاترین سردار"، " طفلان مسلم"، و "آخرین دعوت" نیز در همین محل فیلمبرداری شده است.

فخیم‌زاده را تا قبل از بازی در سریال "مختارنامه" که نقش «عمربن سعد» را بازی کرد؛ اکثر مخاطبان تلویزیون به نام «نمکی» شخصیت‌محوری سینمایی "مسافران مهتاب" می‌شناختند. اما با عدم پخش مجدد این سینمایی در سالهای اخیر و بازی خوب فخیم‌زاده در نقش عمربن سعد مردم اغلب ترجیح می‌دهند که او را در نقش «عمربن سعد» به یاد آورند. اما او درباره تأثیر "مسافران مهتاب" در روند حرفه‌ای کارش تأکید زیادی دارد و می‌گوید که چگونه در این فیلم برای اولین بار به جای خودش حرف زده است و کار دوبله و صداگذاری این فیلم برای او که تجربه‌ای در این کار نداشته است چقدر سخت بوده است.

فرخ نعمتی درباره معجزه آن پلانِ معروف "ولایت عشق" (ماجرای پلانی که فخیم‌زاده می‌گفت نباید نور برود) گفت ماجرا از این قرار است:  آن روز باید با اسب به‌طرف این جمعیت می‌رفتم؛ موقعیت حساسی بود و این نور نباید می‌رفت؛ از طرفی در همچنین کاری که ۲۰۰ نفر سرازیر می‌شوند باید در یک برداشت، فیلمبرداری می‌شد، آن هم کارگردانی مثل فخیم‌زاده که از این نوع صحنه‌ها نمی‌گذرد.

با اسب به‌سمت تپه رفتم، اسب که جمعیت را دید ناگهان مرا به جای دیگری برد اما برای فخیم‌زاده این اتفاق قابل قبول نبود. من هم به او گفتم: "تقصیر من نبوده و اسب از جمعیت ترسیده و این کار را کرده است". به‌یک‌باره وسط بیابان به من گفت "لباست را تن مأمور سوارکارها بکن!"، برای بازیگری مثل من که به ظرافت‌های هنری اهمیت می‌دهم سخت بود لباسم را تن شخص دیگری کنم و این پلان را از دست بدهم. اما لباس را به نمازی مأمور سوارکارها واگذار کردم و پتو روی دوشم انداختم.

بازیگر نقش امام رضا(ع) با اشاره به اینکه دستانم را بازکردم برای استقبال از مردم دیدم اسب کنارم راه می‌رفت، تصریح کرد: از عنایاتی که حضرت به من داشتند در این پلان به منصه ظهور رسید؛ جایی که نمازی مأمور سوارکارها به‌سمت تپه رفت اما اسب هنوز با جمعیت مواجه نشده بود راهش را کج کرد و نمازی هم موفق نشد. اینجا به فخیم‌زاده گفتم "دیدید این اتفاق دوباره تکرار شد". او به من گفت "لباس را دوباره بپوش و این بار در آستانه نزدیک شدن به جمعیت، اسب را نگه‌دار و بقیه راه را پیاده برو".

سعی کردم اسب را نگه دارم و پیاده به‌سمت تپه رفتم. در راه با خودم فکر می‌کردم کاری انجام بدهم، از جایی که جمعیت نزدیک‌تر شد دستانم را باز کردم از پشت دیدم اسب همراه من می‌آید. بعد از اینکه پلان به پایان رسید دیدم تمام گروه دارند گریه می‌کنند. برخی اوقات چنین اتفاقاتی می‌افتد که فکر نمی‌کنم جز عنایت و معجزه چیز دیگری باشد.

نوستالژی ۲۲ ساله‌ "ولایت عشق"

"ولایت عشق" و "تنهاترین‌سردار"، یکی درباره امام رضا(ع) و دیگری درباره امام حسن مجتبی(ع). این دو سریال را مهدی فخیم‌زاده کارگردانی کرده است. کارگردانی که در زمان ساخت این دو سریال شاید در حوزه آثار دینی از تازه واردان به شمار می‌رفت و حتی در این باره که هنوز کیفیت سریال "ولایت‌عشق" ارزیابی نشده است، چرا سریال "تنهاترین‌سردار" را به او سپردند، بعضاً نکاتی مطرح شد.

فارغ از تخصص حرفه‌ای کارگردانی که فخیم‌زاده از آن بهره برد، شاید اصلی‌ترین نکته درباره این دو سریال، نگارش متنی نمایشی برمبنای متون دینی بود؛ درست است که در تیتراژ انتهایی هر دو سریال، انبوهی از مکتوبات نام برده شد که به‌عنوان مبنای نگارش روایت معرفی شد، تصاویر تهیه‌شده برمبنای این متون و متن نهایی، جذابیت موردنظر سریال امام علی(ع) را در آن زمان به دنبال نداشت و در سال‌های اخیر، پخش چندباره آن از شبکه‌های مختلف کمتر به چشم آمده است، برخلاف سریال "مختارنامه" که پخش متعدد آن جدا از مزاح! همچنان مخاطب جدی دارد.

در سریال "ولایت‌عشق"، طبیعی است که عشق سرزمین ایران که میزبان قدوم پُرمهر و محبت امام رضا(ع) بوده است، به عینه و در شمار بسیار، به نمایش درآید؛ نکته‌ای که در داستان چنین نبود و ما در زندگی خود آن امام همام فرو رفتیم و از اینکه این سرزمین و این ولایت خواستنی، آکنده از عشق باشد، کمتر تصویری را دیدیم. حتی می‌طلبید که بعد از شهادت امام رضا(ع) در سریال "ولایت عشق"، واکنش مردم نسبت به شهادت ایشان و پیامدهای اقدام دربار عباسی را به تصویر بکشیم یا نکاتی از گسترش خاندان ائمه هدی در سرزمین ایران و همراهی مردم با آنان را بیان می‌داشتیم تا لحظات حضور امام رضا(ع) در سرزمین ایران، صرفاً به دربار عباسی و چند مجلس آن، منحصر نمی‌شد و ما عشق این سرزمین به ایشان و خانواده‌اش را بیشتر می‌دیدیم و "ولایت‌عشق" را تجربه عینی می‌کردیم .

مأمون‌عباسی سریال، "محمد صادقی" بازیگر با سابقه و کاربلد سینما و تلویزیون است. او هنوز هم این نقش را ماندگار و دوست‌داشتنی می‌داند؛ او می‌گوید: نقش «مأمون عباسی» که در سریال «ولایت عشق» بازی کردم در خاطرم ماندگار و تثبیت شده است؛ مدت زمان زیادی سر این کار بودیم و نقش دوست‌داشتنی بود. مهدی فخیم‌زاده کارگردان سریال هم در برنامه‌ای تلویزیونی بارها از معجزات و اتفاقات مختلف سریال "ولایت عشق" صحبت کرده است اما آسیب پایش شاید کمتر شنیده شده باشد. جایی که گفت: موضوع آسیب‌دیدن پایم در "ولایت عشق" به صحنه فیلمبرداری مراسم نماز باران با ۳۰۰۰ هنرور می‌رسد.

انتهای پیام/

منبع: تسنیم

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: مهدی فخیم زاده ولایت عشق خندوانه تنهاترین سردار مهدی فخیم زاده فخیم زاده سریال امام امام رضا ع ولایت عشق دو سریال

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۲۰۲۳۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بازماندگان امام‌زاده ابراهیم چه می‌گویند؟ «تنها ماشین آتش‌نشانی، آب داشت اما راننده نداشت»

   زهرا جعفرزاده خبرنگار اجتماعی و گزارش‌گر روزنامهٔ هم‌میهن یک هفته پس از آتش‌سوزی مهیب که به خاکستر شدن 130 بنای مسکونی و تجاری در روستای امام‌زاده ابراهیم شفت در گیلان ( مشهور به شازده ابراهیم) انجامید؛ به میان بازماندگان و اهالی این روستای مصیب‌زده رفته تا روایتی دست اول از حادثه را ارایه کند. حاصل گزارشی است خواندنی و حرفه‌ای و تأثیرگذار:
    خانه؟ خانه‌ای نیست، دود است و تکه‌های نم‌گرفته از چوب، آلومینیوم، پلاستیک و فلز که زیر قطره‌های آهسته و صبور باران هفدهم اردیبهشت‌ماه، بوی ماندگی می‌دهد؛ بوی خشم شعله‌های آتش که ۵ روز قبل از آن همه‌چیز را سوزاند، کُشت و میراند.     «آقا نرو. وایسا.» زن دست کودکش را گرفته و می‌دود به‌سمت ماشینی که نیمه ماه قرمزی روی در و دیوارهایش نقش بسته. ماشین نه کوچک است نه بزرگ، کنار سکویی ترمز گرفته و در بزرگش باز است و داخل پر از بسته. مردم گوشه یکی از ساختمان روستای امامزاده ابراهیم شفت، صف کشیده‌اند، این‌پا و آن‌پا می‌کنند، نکند بسته‌ها تمام شوند و جا بمانند. داخل بسته‌ها چند قابلمه روحی است.     زن پوزخندی می‌زند: «در مغازه من ۷۰۰-۶۰۰ قابلمه روحی بود. همه‌اش سوخت.» از لای چادر سفید و بزرگ هلال‌احمر، نگاهی به ماشین و مردم می‌اندازد و قاشق را از پلوی قرمز ظرف یک‌بار مصرف پُر می‌کند و می‌گذارد در دهان پسرش. پسر دوساله بازیگوش‌اش: «از پنجشنبه من و همسر و پسرم اینجا زندگی می‌کنیم.» سه چادر گوشه حیاط نشسته‌اند، ساکنان دو چادر در صف‌اند و خانم نوری، نشسته به تماشا.   چرا داخل چادر؟   ساختمان ۱۲-۱۰ اتاق بیشتر ندارد. ما دیگر جا نمی‌شدیم.      ساختمانِ ستاد بحران فرمانداری است. جلسه‌های شورای روستا داخل یکی از اتاق‌هایش برگزار می‌شود، همان‌جا که تیم‌های بهداشت هم نشسته‌اند، فشار خون مردم را می‌گیرند و معاینه‌شان می‌کنند. خانم نوری، از شب حادثه در همین چادر زندگی می‌کند، زیرانداز نازک و یک‌پتو، تنها دارایی‌شان است. همسایه‌ها داخل ساختمان‌اند. ۱۵-۱۰ نفر در یک اتاق، با چند پتو و یکی، دو زیرانداز. آتش، اهالی روستا را ساکن اتاق‌های سه ساختمان روستا کرده؛ فرمانداری، مدرسه و. از شب حادثه حمام نرفته‌اند. یک چراغ‌گازی هم به آن‌ها داده‌اند که می‌گوید خراب است.     رد شعله‌ها روی آسفالت تکه‌شده، چاله‌ها، سقف‌های خراب‌شده، گاز پیکنیک و کپسول‌های زنگ‌زده، جا مانده. لوله‌های ترکیده که آب از لابه‌لای‌شان، خاکستر‌ها را خیسانده، النگو‌های سوخته، میله‌های نصفه، تلی از بتن، گچ و ورقه‌های فلزی، داستان شب وحشتی را روایت می‌کنند که اهالی در ۵۰ سال پیش ندیده‌اند. این پنجمین باری است که رضا رضایی، شاهد آتش گرفتن محله‌اش می‌شود. محله امامزاده یا شازده ابراهیم که پر از بازارچه، خانه و اقامتگاه رنگی و چوبی بود.     آن‌ها چهارشنبه‌شب به چشم خود دیدند چطور ساختمان‌های ۴، ۵ و ۶ طبقه‌شان در آتش سوخت و فروریخت و حالا از میان آن عمارت‌ها، تنها بازمانده، آجر‌های بتنی مربعی‌شکلی است که نشان از زندگی‌های دودشده دارد. کرکره فلزی برخی از مغازه‌ها هنوز پایین است، پشت آن، اما همه‌چیز آتش گرفته و سوخته. آن ساعت از شب، آقای سالارپور هم که نانوای محل است، کرکره سه مغازه دیواربه‌دیوارش را پایین کشیده بود. با گویش گیلکی، آشفته، پریشان و با لکنت فراوان، ماجرای شب آتش‌گرفتن زندگی‌اش را روایت می‌کند.     خانه خانم نوری، سال ۹۲ هم سوخته بود و بعد از سال‌ها پول روی هم گذاشتن ـ دو سال پیش ـ توانست وسایلش را کامل و مغازه را بازسازی کند: «هفته پیش دومیلیارد تومان جنس خریدم و ریختم داخل مغازه. حالا روی‌هم‌رفته ۲۰ تا ۳۰ میلیارد تومان ضرر کردیم.» خانه‌شان چهار طبقه بود، هر چهار طبقه هم بتن. نما چوبی، اما خانه و زندگی‌شان بیمه نبود: «به مرگ خودم فکر می‌کردم، به سوختن خانه نه.» همسرش پیمانکار است و ستون‌ها را محکم ساخته بودند از ترس سیل، زلزله و باد. اما نمی‌دانستند شعله‌های آتش نانوایی، آن‌ها را چادر‌نشین می‌کند. آن‌هم درست یکی، دو ماه مانده به فصل رفت‌وآمد مسافر.     زبانش می‌گیرد؛ یادآوری شب حادثه برای آقای سالارپور، مرد سالخورده امامزاده ابراهیم سخت است، با دستش دستگاه خمیرگیر پشت نرده‌های سوخته را نشان می‌دهد. دستگاه هنوز شکلش را دارد. سیم برق همین دستگاه، ساعت حدود ۱۱ شب چهارشنبه دوازدهم اردیبهشت‌ماه اتصالی کرد. او در مغازه کناری که قصابی است، صدای جرقه‌ها را شنید، اما تا به خود آمد، دید که از لابه‌لای نرده‌ها شعله‌ای بیرون زده. کنار در جعبه شیلنگ آتش‌نشانی است. لوله شیلنگ، دور خودش پیچیده شده، بازش می‌کند تا روی شعله‌ها بریزد، لوله پلاستیکی، اما نفس‌تنگ است. کمی آب‌پاشی می‌کند و تمام. آب داخل لوله‌ها توان خاموش‌کردن آتش را ندارد و در نیم‌ساعت، شهرک چوبی را خاکستر می‌کند.     ساختمان متعلق به ستاد بحران فرمانداری امامزاده ابراهیم است، آن‌ها را ظهر پنجشنبه اسکان داده‌اند. ساختمان جهاد سازندگی و یک‌مدرسه دیگر هم پر از اهالی است. آن‌ها می‌گویند که روستایی‌ها به کانکس نیاز دارند.     خیران به کمک‌شان بیایند تا کسب‌وکارشان را راه بیاندازند: «اگر کانکس داشته باشیم، می‌توانیم جلوی آن دستفروشی کنیم.» آن‌ها یخچال و گاز چندشعله هم نیاز دارند، چون روستا گازکشی نیست.     بهزاد رمضانی از اعضای قبلی شورای روستاست، او می‌گوید که همه در اتاق‌ها فامیلند و مردم بیش‌ازهمه به کمک خیران نیاز دارند: «برایمان نان لواش، پنیر و غذا می‌آورند، اما بیش‌ازهمه به یخچال و گاز نیاز داریم.»     از دور ماشینی از راه می‌رسد، صندوق خودرو شاسی‌بلند پُر از زیرانداز است. یکی می‌گوید، راننده از بازاری‌های رشت است و برای اهالی زیرانداز آورده. همه آن‌ها که در صف بسته‌های معشیتی بودند، به سمت خودرو می‌روند و هرکدام با دو، سه زیرانداز باز می‌گردند.     عرض کوچه حداقل ۱۲ متر است، انتهای پیچ، اما عرض کمتری دارد، همین فاصله کم سبب شد تا شعله‌ها از خانه‌ای به خانه دیگر برود. اهالی می‌گویند شدت شعله‌ها آنقدر شدید بود که در فاصله زیاد هم دست‌وصورت داغ می‌شد. اگر تابستان بود و فصل مسافر، افراد زیادی دچار آتش‌سوزی می‌شدند.     حتی تعداد ساکنان در تابستان هم بیشتر از فصل‌های دیگر است: «در تابستان حدود ۷۰۰ خانواده در روستا زندگی می‌کنند و با شروع زمستان، خیلی‌های‌شان مهاجرت می‌کنند. در فصل سرما، ۲۰۰ خانوار در روستا باقی می‌مانند. شب حادثه حدود ۵۰۰ خانواده در روستا سکونت داشتند که در حال آماده‌سازی برای مسافران تابستان بودند.»       روستا از حدود ۱۵ سال پیش توریستی شده و ۵-۴  سال است که به‌عنوان روستای توریستی ثبت شده. قرار بود روستا چهار فصل شود، اما به‌دلیل شرایط جاده‌ای این اتفاق نیفتاد. روستا، گورستانی از مصالح سوخته است، از اسباب و اثاثیه‌ای که تغییر شکل داده‌اند، آن‌ها که فرزند و اقوامی در ده‌های نزدیک دارند، به خانه آن‌ها رفته‌اند. آن‌ها هم که کسی را ندارند، روانه اتاقک‌های تنگ و کوچک مدرسه و فرمانداری شده‌اند.       آقای رضایی، با لباس‌هایی که متعلق به خودش نیست، بالای سر خرابه‌ها ایستاده، با چند مرد دیگر، دست‌ها از پشت گره کرده، از صورت روستا بالا و پایین می‌روند. زن و فرزند در ساختمان‌های دولتی‌اند و خودشان ایستاده‌اند تا شاید مسئولی بیاید و گزارشی به آن‌ها بدهد.     خانه آقای رضایی ۱۸۰ متر بود، ۱۰ پنکه، ۱۰ تلویزیون، یخچال بستنی، یخچال خانگی، کپسول‌های گاز و... با یک عالم وسایل خانه خاکستر شد. چهار کنتور خانه‌اش سوخت.     آن‌ها در حال مهیاشدن برای فصل مسافر بودند. تصاویر و ویدئو‌های آتش‌سوزی آن شب، در تلفن‌های همراه‌شان هزاران بار دیده شده. تصاویری ترسناک از شعله‌وری خانه‌ها میان جنگلی که در دل شب، خوفناک‌تر شده. صدای جیغ و فریاد به آسمان رسیده، همه دست روی دست گذاشتند تا التهاب آتش میان مردمک چشم‌شان نقش بندد: «شما فیلم‌ها را ببینید، ببینید قبلاً چطور بوده؟»     ردیفی از ساختمانی ۵-۴ طبقه با نمای چوبی رنگی؛ قرمز، سبز و آبی. بازارچه‌های رنگارنگ. مردمی که خوشحال در رفت‌وآمدند. تصویر، اما حالا برای‌شان خاطره شده. اغلب پایین‌ترین میزان از بیمه را دارند. مثل آقای رضایی که یک‌میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای هر طبقه بیمه کرده و ۲۰۰ هزار تومان برای اسباب و اثاثیه.     ساعت ۱۱:۳۰ چهارشنبه شب، شهرک چوبی، غلغله بود، ساکنان هرکدام به جایی فرار کرده بودند، مثل «گل‌عنبر» ۴۸ ساله که ۳۴ سال است در این روستا زندگی می‌کند. خانه در سطح پایین‌تری از خیابان قرار گرفته، راهش، اما تلی از بتن، گچ و ورقه‌های فلزی است که به‌خاطر آتش‌گرفتن، نمی‌توان تشخیص داد قبلاً چه شکلی داشته مسیر به خانه، بسته است. از روی خرابه‌های خانه‌های دیگر باید گذشت تا به خانه گل‌عنبر رسید.     آن‌ها بومی این منطقه‌اند و از اقامتگاه ۴ طبقه‌شان که دو طبقه‌اش بتنی بود، جز دو دیوار و یک عالم خرت و پرت سوخته غیرقابل تشخیص چیزی نمانده. دل‌شان به تیرماه که فصل توریست است خوش بود و حالا در چشم خانه‌هایش، روی صورت تکیده و درمانده‌اش، مو‌های ژولیده و لباس‌های کهنه و نامرتب، گرد غم نشسته. لاشه کپسول‌ها و گازپیکنیکی‌ها گوشه گوشه روستا افتاده، آن‌ها بازمانده‌های جنگ آتش‌اند. صدای انفجارشان در شب حادثه، تن اهالی را لرزانده بود و حالا آرام در گوشه روستا، روی خاکستر‌ها لم داده‌اند.     گل‌عنبر می‌گوید که شب حادثه در خانه خیاط بوده که صدای فریاد‌های آتش، آتش... را شنیده. همه فرار کردند او، اما جلوی در خانه، مات و مبهوت به قرمزی تند شعله‌ها چشم دوخته بود. این سومین‌باری بود که خانه اش را در شعله می‌دید.     آتش‌سوزی در این روستا را چندین‌بار دیده، اما این بار شعله‌ها وحشتناک‌تر بوده‌اند: «هیچ‌وقت اینطور نبود.» آتش به‌یکباره به جان خانه‌ها و خانه‌اش افتاد، خانه ۱۰۵ متری چهار طبقه. داروهایش را هم نتوانست بیرون بیاورد.     دست پسر اوتیستیکش را گرفت و از خانه فرار کرد. همسر و پسر را چندسال پیش از دست داده و با دختر و دامادش زندگی می‌کرد. پسر دیگرش در قشم، برایش یک عالم وسیله آشپزخانه خریده. ماشین لباسشویی را چندماه پیش ۳۰ میلیون تومان خریده، کابینت را برای مهمانان، امسال ساخته و ظرف‌های زیادی خریده.     از وسایل خانه که حرف می‌زند، برقی به چشمانش می‌آید و خیلی زود رنج جایش را می‌گیرد: «۱۲ میلیون تومان وسایل آشپزخانه خریدم، پتوی گلبافت، وسایل برقی، سبزی خردکن، چرخ گوشت... همه را نو کرده بودم.» می‌گوید دیگر توان ساختن دوباره ندارد: «ساختن خانه‌ها به تیرماه امسال که نمی‌رسد. به سال بعد برسد خوب است. نه پول دارم، نه کسی که از من حمایت کند. هر کیسه سیمان ۱۵۰ هزار تومان شده، این‌همه پول را از کجا بیاوریم.»     به آن‌ها اتاقکی در ساختمان فرمانداری داده‌اند. از در و همسایه‌ها هم شنیده که قرار است وام بلاعوض به آن‌ها بدهند. خود اهالی می‌گویند که حداقل ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیارد تومان خسارت وارد شده است: «مردم سه‌ماه تابستان کار می‌کنند برای کل سال‌شان. خیلی‌ها به بازار بدهکارند و بدهی‌شان از ۵۰۰ تا ۶۰۰ میلیون تومان تا یک‌میلیارد تومان است. خانه‌سازی در این روستا به‌دلیل شرایط جاده‌ای، متری تا ۲۵ میلیون تومان است.»     ماشین آتش‌نشانی، گوشه حیاط یک ساختمان ترمز گرفته. ماشین کوچکی که شاید نهایت کاری که بتواند انجام دهد، خاموش‌کردن شعله چند شاخه خشکیده است. همان ماشین آتش‌نشانی هم شب حادثه، نه راننده داشت، نه آب و نه کسی که راهش بیاندازد. راننده دوسال پیش استعفای اعتراضی داشت. اهالی می‌گویند آن‌شب به آتش‌نشانی زنگ زده‌اند، راننده که نبود، یک آدم عادی نشست پشت فرمان و به محل حادثه آمد. مسیر کوتاه بود، اما راننده نمی‌دانست چطور باید پمپ آب را باز کند، هرچه کردند ماشین به کارشان نیامد.     یک‌ساعت بعد، وقتی شهرک تبدیل به خاکستر شد، ماشینی از شفت رسید. آقای رضایی می‌گوید ماشین آمد تا آتش خاموش شده را خاموش کند. خانه‌ها کپسول آتش‌خاموش‌کن داشتند، اما آتش آنقدر شعله‌ور شده بود که کپسول‌ها به کار نیامد. باد شعله‌ها را جابه‌جا می‌کرد، نانوایی از پایین شهرک، سمت چپ بود و نزدیک  ۱۰ تا ۱۲ متر با خانه روبه‌رویی فاصله داشت، اما شعله‌های سیار، به هیچ‌کس رحم نکردند. شهرک چوبی بیش از ۵۰۰ خانه و مغازه را از بین برد.       صفر قربانی، رئیس شورای روستا، در اتاق انتهایی ساختمان استانداری که اتاق‌هایش را به اهالی خانه‌سوخته داده‌اند، نشسته و درباره ماجرای ماشین آتش‌نشانی می‌گوید که ماشین آتش‌نشانی آب داشت، اما نیرو نداشت: «ما فراخوان داده بودیم که یک‌نفر برای کمتر از ۸۰ روز بیاید و در این بخش فعال شود. اما از دهیاری و استانداری تاکید کرده بودند که آتش‌نشان باید در آزمون قبول شده باشد. به‌همین‌دلیل اجازه استخدام نمی‌دادند.»     به گفته او، به‌دلیل نزدیکی خانه‌ها و مصالح آتش‌زا و همچنین تعداد زیادی گاز پیک‌نیک و کپسول گاز، ده‌ها بار انفجار رخ داد. آنطور که شنیده می‌شود دادستانی برای او و چندنفر دیگر ازجمله دهیار، پرونده تشکیل داده. آن‌ها چند ساعتی را هم بازجویی شده‌اند و حق انجام مصاحبه ندارند. آن‌ها به زودی دادگاهی می‌شوند. چهاردهم اردیبهشت‌ماه، دادستان گیلان از تشکیل پرونده قضایی در ارتباط با این حادثه خبر داده بود. دو روز بعد از آن هم رئیس دادگستری استان اعلام کرد که با مدیران مقصر در این آتش‌سوزی برخورد می‌شود. به گفته او، در مرکز استان هم  با تشکیل جلسه، بر ضرورت پیگیری، شناسایی علت حادثه و برخورد با عوامل آن تاکید شده است.     منطقه پُر مه است، دوردست‌ها به سختی پیداست، حتی گنبد بقعه امامزاده ابراهیم هم میان مه، ناپیدا شده، باران قطره‌قطره می‌چکد، خودرو مسئولان در رفت‌وآمد است. آن‌ها چند ساعت پیش چندین جلسه در حرم داشته‌اند. وزیر و معاون وزیر و مدیران هلال‌احمر و بیمه دور هم جمع شدند و وعده دادند.     مسئولان گفته‌اند ۶ ماهه روستا را می‌سازند و دیگر هم کسی حق ندارد از نمای چوبی استفاده کند. از دهیاری خبر رسیده که اهالی باید از سنگ نمای چوب استفاده کنند. تا هم زیبایی داشته باشد و هم شعله‌ور نباشد. قرار است در ۶ ماه، طبقه اول ساخته شود، اما آن‌ها که در سال‌های ۹۲ و ۹۶ خانه‌های‌شان را از دست داده‌اند معتقدند که این‌ها همه وعده است.     البته برخی از مسئولان هم بر عقب‌نشینی خانه‌ها تاکید کرده‌اند که اهالی مخالفند. گازکشی هم به‌زودی انجام می‌شود. معاون بنیاد مسکن کشور وعده داده که برای هر طبقه وام ۳۵۰ میلیون تومانی با کارمزد ۵ درصدی و بازپرداخت ۱۰ تا ۱۵ ساله در نظر گرفته شده است. استاندار گیلان هفدهم اردیبهشت‌ماه اعلام کرد که در حادثه آتش‌سوزی روستای امامزاده ابراهیم، ۳۸۹ واحد مسکونی و تجاری در قالب ۱۲۰ ساختمان به‌طور کامل سوخت و تخریب شد. اسدالله عباسی اعلام کرد که از این تعداد ۱۱۸ واحد بیمه بودند و تعدادی هم بیمه نداشتند. او وعده داد که به زودی روند پرداخت به خسارت‌دیدگان آغاز می‌شود.     پری، زن میانسالی است. تنها چیزی که از شب حادثه یادش است، فرار اهالی است. یک پایش مصنوعی است و با عصای چوبی راه می‌رود. مغازه و ساختمان ۶ طبقه‌اش کاملاً سوخته. جهیزیه دخترش هم خاکستر شده. با دست النگو‌های سوخته را از زمین بر می‌دارد: «مغازه زیورآلات داشتیم.» صورتش حسرت می‌شود. وسایل را با دست جابه‌جا می‌کند: «نه پول نقدی داریم، نه می‌توانیم وام بگیریم. شناسنامه، کارت ملی و همه مدارک‌مان سوخته.» این دومین باری است که خانه‌مان می‌سوزد.     اهالی می‌گویند منابع طبیعی به آن‌ها گفته، باید هزینه نصف زمینی که تصرف کرده‌اند را پرداخت کنند، اما اهالی زیربار نمی‌روند: «چرا باید پول خانه‌ای که ۴۰ سال در آن زندگی کرده‌ایم را پرداخت کنیم.» خانه‌های این روستا سند ندارد، اهالی از چنددهه قبل، زمین‌ها را تصرف کرده و ساختمان‌سازی کردند.     حسین صفایی، عضو شورای روستا می‌گوید که بیش از ۱۲۰ ساختمان و بیشتر از ۳۰۰ واحد همراه با مغازه‌های بازار به‌طور کامل در شهر سوخته‌اند. اهالی، اما تاکید می‌کنند که بیش از ۵۰۰ واحد مغازه و خانه آتش گرفته. هر ساختمان شامل مغازه، اقامتگاه و خانه اهالی بود. راست و چپ، مغازه و خانه بود.     روستا در تاریخ حادثه، شلوغ نبود. فصل امتحانات همچنان خلوت است و مسافران از تیر و مردادماه به این منطقه می‌آیند. به‌همین‌دلیل تلفاتی هم نداشت و از اهالی کسی آسیب ندیده، تنها دو نفر بودند که به‌دلیل بیماری قلبی، دچار سکته شده و بستری شدند.     مسئولان استانی می‌گویند این روستا پیش از این در سال‌های  ۷۵، ۷۸، ۹۲ و ۹۶ و حالا هم ۱۴۰۳ آتش گرفته و حالا اهالی یک‌به‌یک آن‌ها را به یاد می‌آورند: «اولین‌بار حدود ۳۰ سال پیش بود که روستا آتش گرفت. روستا برق نداشت، یک موتور برق سیار در حرم بود که با بنزین کار می‌کرد. نگهبان با فانوس به موتور سر می‌زند تا بنزین بریزد که موتور دچار آتش‌سوزی می‌شود.     بار دوم، آتش‌سوزی در بازارچه رخ داد. حتی برخی می‌گویند که این آتش‌سوزی عمدی بود. بار سوم، یکی از مسافران عامل آتش‌سوزی بود. ظاهراً می‌خواست قلیان روشن کند که شعله‌هایش روی نمای چوبی می‌افتد. چهارمین‌بار را به‌یاد ندارم.» این‌ها توضیحات آقای رضایی است. او می‌گوید که این دومین‌بار است که روستا به‌طور گسترده‌ای آتش می‌گیرد.        استاندار گیلان و معاونانش، مدیرکل هلال‌احمر و مدیران بیمه به منطقه آمده‌اند. خسارت‌ها از سوی بیمه صورت‌جلسه شده، به آن‌ها گفته‌اند این آشغال‌ها را جمع کنید. دستگاه می‌آوریم و خاکبرداری می‌کنیم. اهالی، اما می‌گویند تا زمانی که میزان پرداختی مشخص نشود، دست به این مصالح سوخته نمی‌زنیم.     روستای امامزاده ابراهیم، آبشار و قتلگاه و بازارچه‌های فراوان دارد، جنگل و رودخانه دوطرف روستا را در آغوش کشیده‌اند، افرا، توسکا، راش و گردو سرک کشیده‌اند به روستا و از آتش چهارشنبه‌شب سهمی داشتند. تن سیاه و سوخته‌شان میان زمینی تاریک و کدر، تصویر روستا را مخوف‌تر کرده.   دوطرف روستا تا سر پیچ، خاکستر شده، خانه‌ها و مغازه‌های بعد از پیچ، اما از شعله‌ها نجات یافته‌اند، همان مسیری که به امامزاده می‌رسد. روستا ۱۸ هکتار و متعلق به بنیاد مسکن است، پیاده از ابتدا تا انتهای روستا، یک‌ساعت زمان می‌برد. مغازه‌ها لبنیات محلی، نخود و کشمش برای تبرک و نذر، وسایل اسباب‌بازی، زیورآلات و پوشاک می‌فروختند.     مسیر شفت به امامزاده، سبز است و پُرچال. جاده سخت است و اهالی برای هر بار رفت‌وآمد، دردسر می‌کشند. شب آتش هم ماشین‌های آتش‌نشانی به سختی خودشان را رسانده‌اند. نزدیکترین ایستگاه، در شفت بود. اهالی می‌گویند این روستا باید مانند ماسوله تبدیل به شهر شود تا از خدمات شهری استفاده کند، تا وقتی شهر نشود، باید هم انتظار چنین حوادثی داشت؛ به گفته حبیب حاجتی از ساکنان قدیمی این روستا که در سال ۹۶ خانه‌شان آتش گرفت و هنوز نتوانسته‌اند خسارتی برای ساخت‌وسازش بگیرند.     آقای کت و شلواری پوشی کنار خرابه‌ها ایستاده با پوشه‌ای در دست. او از قربانیان آتش‌سوزی سال ۹۶ است و حالا با این آتش‌سوزی فرصتی شده تا پرونده‌های قدیمی، دوباره به جریان بیفتد. سال ۹۶ نزدیک به ۹ خانه دیوار به دیوار هم آتش گرفتند. یکی از ساکنان می‌گوید که سهل‌انگاری همسایه منجر به این اتفاق شد: «همان سال که پیگیری کردیم به ما گفتند، مستندات‌مان کم است و دیگر پیگیری نکردیم. حالا که این اتفاق افتاد، ما هم پرونده‌مان را آوردیم تا پیگیری کنند. خسارت دهند و ما بتوانیم ساختمان را بسازیم.»     باران تمامی ندارد. قرار است آنقدر ببارد تا دیگر دودی بلند نشود و روستای سوخته و خاکسترشده از نفس بیفتد، کپسول‌ها بی‌جان شوند و آب لوله‌ها تمام شود. خانه‌های بدون سقف، دیوار، اسباب و اثاثیه مثل شهر بمباران‌شده‌ای است که بخت یار اهالی‌اش بوده. هیچ‌کس جان نباخت و آسیب جانی ندید، زندگی‌ها، اما دود شد و به هوا رفت. روستای دود و خاکستر ـ در پنجمین آتش‌سوزی ـ رمقی ندارد. کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: حریق مهیب در شهرک چوبی امامزاده ابراهیم شفت گیلان/ ۱۰۰ واحد مسکونی و تجاری سوخت و خاکستر شد تصاویر وقوع یک فاجعه در شفت امامزاده ای در همسایگی تخت جمشید/ از قدمت تا بازسازی رئیس دادگستری گیلان: در آتش‌سوزی امامزاده ابراهیم شفت برخی مسئولان ترک فعل کرده بودند

دیگر خبرها

  • بازماندگان امام‌زاده ابراهیم چه می‌گویند؟ «تنها ماشین آتش‌نشانی، آب داشت اما راننده نداشت»
  • عکس‌هایی از آتش‌سوزی روستای امام‌زاده ابراهیم که پربازدید شد
  • نوستالژی نوکیا تکرار می‌شود!
  • بازسازی امامزاده ابراهیم(ع) نیازمند استفاده از تمام ظرفیت ها است
  • عاشقانه «نیلگون» با مثلث فروتن، حجار و درخشانی می‌آید
  • تخریب کامل ۳۸۹ واحد مسکونی و تجاری در آتش‌سوزی شفت
  • قصور مسئولان در حادثه امام‌زاده ابراهیم شفت محرز است
  • عکس هوایی از روستای چوبی شفت قبل از اینکه در آتش بسوزد!
  • انجام ۵۰ درصد از نقشه برداری امامزاده ابراهیم(ع) شفت تا فردا
  • همکاری دوباره دو بازیگر سریال خانه به دوش | عکس